وبلاگ شهر شال
درباره وبلاگ

* حضرت آیت الله موسوی شالی (ره) *
لينك دوستان - تات زبان ها

» هیئت تکواندو شهر دانسفهان
» دانسفهانی ها
» وبلاگ shal0282
» .:. ویدئوهای وبلاگ شهر شال .:.
» روستای اسکستان شاهرود
» همین حوالی - کلورج
» وانگیا تات
» بشارت ها - آقای عاملی
» فرهنگ تات
» آوای تات - کلور
» دوستداران تالش - ( آستارا )
» زبان تاتی را پاس بداریم
» .: جدیدترین اخبار شهر شال :.
» دبیر زبان شهر شال
» مدرسه راهنمایی سید علی موسوی شالی
» سایت دهستان شال - استان اردبیل
» سایت آموزش و پرورش منطقه شال
» خبرگزاری تات
» مدرسه راهنمایی امام علی (ع) شال
» هنرستان کارودانش پروین اعتصامی شال
» هنرستان کار دانش شهید آقاحسین موسوی شالی
» پایگاه اطلاع رسانی آیت الله علی اسلامی
» کتابخانه عمومی شال
» آموزشگاه شهید آیت الله مدنی شال
» وبلاگ پيشخوان خدمات دولت شهر شال
» پایگاه تات پژوهی
» گوسفند نژاد شال
» اندیشه های آیت الله موسوی شالّی
» وبلاگ شهدای شال
» یاد تات - امیر حسین حداد کلور
» مسجد جامع شهر شال
» وب سایت استاد دلنشین شالی
» دانشگاه آزاد واحد شال
» دانشگاه پیام نور شال
» ردیاب ماشین
» جلوپنجره اریو
» اریو زوتی z300
» جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ شهر شال و آدرس shallcity.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
لینک دوستان - پیوندهای وب
» مشاهیر قزوین: یاد یار ( گوشه ای از ناگفته های زندگی آیت الله موسوی شالی )

  

مشاهیر قزوین

 

یاد یار (گوشه ای از زندگی آیت الله موسوی شالی)


آیت الله شالی می فرمودند: یکی از توفیقاتی که بنده در عمرم داشته ام

همکاری با شیخ عباس قمی در تنظیم مفاتیح الجنان بوده است.


آن چه در ذیل می آید نیم نگاهی است به زندگی و سیره سید جلیل القدر و سالک الله آیت الله موسوی شالی که بعد از طی یک عمر بندگی در تاریخ نهم مرداد ماه ۸۵ روح بلندشان به دیار باقی شتافت.


الف.مولود بهشتی


سید حسن موسوی پور معروف  به شالی فرزند سید محمد، به سال ۱۲۹۶ه.ش در خانواده ای مذهبی و مشهور به فضیلت که اجدادشان با ۳۷ واسطه منسوب به سلسله مقدسه باب الحوایج، امام موسی کاظم (ع) می باشند دیده به دنیا گشود.


مادر گرامی اش در یک رویای صادقه دریافت که کودکش هدیه آسمانی است و آینده درخشانی خواهد داشت. وی از آغاز نوجوانی به تحصیل علوم اسلامی  روی آورده و با تلمذ از محضر علما و مجتهدین عظیم الشانی همچون: آیت الله اصطهبانی, آیت الله سید علی قاضی, آیت الله کمپانی, آیت الله سید ابولقاسم خویی, شیخ عباس قمی, علامه امینی, در طی ۲۲ سال تحصیل در نجف اشرف, توانست مدارج علمی را به سرعت طی نموده و با تزکیه نفس و مجاهده فراوان به درجه اجتهاد نائل گردد.


آیت الله شالی از لحاظ علمی, در بین سلسله جلیله روحانیت به فردی ذو الا بعاد در زمینه های فرهنگی, سیاسی, اجتماعی و به ویژه حضرت علامه رفیعی (اعلی الله مقامه) در این خصوص فرمودند:(( اگر دو نفر نیروی مبلغ, مثل شالی داشتیم، کار تبلیغ قزوین حل می شد.))


همچنین عارف واصل و کامل روزگار،حضرت آیت الله بهجت فرمودند: ((اگر می خواهید به چهره انسان های بهشتی بنگرید به آقای شالی نگاه کنید.))


همچنین فرزند بزرگ حاج آقا می گوید:(( یک بار از طرف حاج آقا مامور شدم تا از حضرت آیت الله بهجت در مورد وجوهاتی که به دست ایشان می رسد، اجازه بگیرم، تا این مطلب را به آقای بهجت گفتم ایشان فرمودند:به ایشان بگو بنده باید بیایم از شما اجازه بگیرم. نه این که شما از من اجازه بگیری.))


ب.چند حکایت شنیدنی در مورد آیت الله شالی


شفای عاجل


در یکی از مجالس عزاداری، کودکی که مبتلا به صرع است، به زمین می افتد و غش می کند. اطرافیانش سراسیمه و نگران می شوند. آیت الله شالی که یکی از عزاداران است بر سر کودک حاضر می شود و می گوید:(( به حق جدم موسی بن جعفر (علیه السلام) برخیز.)) ناگهان کودک چشم باز می کند و می ایستد. حا ضران تعجب می کنند. از او می پرسند چه اتفاقی افتاد؟ کودک جواب می دهد: آقایی آمد و به من گفت: ((یکی از فرزندان ما از من خواست که تو را کمک کنم.)) آن گاه مرا خوب کرد و شفا داد.))


وعده گاه جمکران


از اسرار زندگی آیت الله شالی بحث تشرف ایشان به مسجد جمکران است.


ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر هفته شب های چهار شنبه در هر شرایطی به مسجد مقدس جمکران مشرف می شدند این عمل به مدت ۲۳ سال و تا زمان کسالت جسمی ایشان بدون وقفه ادامه داشت و وقتی با اصرار از چگونگی این موضوع سئوال شد فقط به ذکر این بیت بسنده نمود:

((رشته ای بر گردنم افکنده دوست                                          می کشد هر جا که خاطر خواه اوست))


عمر دوباره


یکسال پس از سکته و خانه نشین شدن آیت الله شالی، خاندان جود و کرم به سراغ ایشان آمدند و مانند فرشته نجات چتر حمایت و عنایت خویش را بر سرشان افکندند.


واقعه این گونه بود که در یک سحر رویایی در حالتی بین خواب و بیداری و عالم مکاشفه به ایشان گفته شد: ((به خاطر امام زمان (عج)و حضرت معصومه (س) ۲۳سال بر عمر شما افزودیم.))

بله نتیجه یک عمر خدمت به اهل بیت (علیه السلام) و ۲۳ سال شتافتن به قم و جمکران و زیارت حضرت معصومه (سلام الله) جز این نمی تواند باشد.


گذشت بزرگ


حاج آقا حدود ۲۰سال در نجف به فراگیری و ترویج علوم آل محمد (صلی الله علیه و آله) پرداخت و در این راه به اصطلاح، استخوان خرد نمود. اما تقدیر الهی بر این بود که این مجتهد مسلم به میان قوم خویش برگردد .


ایشان برای برگرداندن خواهرشان، که به نجف آواره بودند مجبور به برگشت به ایران شدند. وقتی به ایران آمدند مردم مانع شدند و نگذاشتند برگردد، چند بار خواستند به نجف بروند ولی هر بار، با اصرار و ممانعت مردم مواجه گردیدند و سر انجام در ایران ماندگار شدند.


حاج آقا به گونه ای درس خوانده بود و پایه های درسی و علمی خویش را محکم کرده بود که رسیدن به مراتب و مدارج بالای حوزه، یعنی صاحب فتوا شدن و مرجعیت برایش امر سهلی بود، اما با همه این زمینه ها یی که در خود آماده کرده بود، در((شال)) ماند و بر نامه های تبلیغی را پیش گرفت. این در واقع یک نوع گذشت و یک نوع حب به ترویج معارف اهل بیت (علیه السلام) و معارف دین بود.


دعای مستجاب


حدود ۱۰سال قبل، دختر بزرگ حاج آقا بیمار می شود. دکترها از درمان او عاجز می شوند. راه علاجی برایش پیدا نمی شود. زندگی او در آستانه از هم پاشیدگی قرار می گیرد.


همسر و بچه هایش نگران و مضطرب می شوند، اما کاری از  دست شان بر نمی آید. حاج آقا قبل از تشرف به جمکران به منزل دخترش در نزدیکی میدان امام قم می رود، ایشان ماجرا را برای پدرش تعریف می کند و می گوید:((پدر جان! دکترها مرا جواب کرده اند. برایم دعا کن.))


حاج آقا جواب می دهد چرا شفایت را از حضرت معصومه(سلام الله) نمی خواهی؟ دعا کن تا حضرت معصومه(سلام الله) تو را شفا بدهد.))


حاج اقا پس از خداحافظی با دخترش، به جمکران مشرف می شود. سپس به حرم حضرت معصومه (سلام الله) می رود تا نماز صبح را در آنجا اقامه کند. پس از نماز رو به ضریح می کند و می گوید: ((یا حضرت معصومه (سلام الله) این دختر، دختر خودت است. کرم نما و او را شفا بده.)) پس از دعای حاج آقا، دخترش شفا می یابد. عوارض بیماری به طور کامل از بدنش رفع می شود و سلامتی خویش را باز می یابد.


درس وعظ و نصیحت


در مدتی که آیت الله شالی در نجف بودند ۲۰ بار با پای پیاده از شهر نجف به کربلا (که بیشتر از ۶۰ کیلومتر می باشد) مشرف شدند، با وجود این که در مسیر بزرگانی همچون آیت الله العظمی کمپانی هم سفر با ایشان بودند اما همیشه تاکید این بوده که ایشان در مسیر وعظ  و نصیحت داشته باشد. که آیت الله شالی هم در اکثر زمان ها از فر صت استفاده نموده مباحث اخلاقی برای جمع در طی مسیر بیان می فرمودند .


شما جوان ها منبر بروید


آیت الله شالی می فرمودند: بکی از توفیقاتی که بنده در عمرم داشته ام همکاری با شیخ عباس قمی در تنظیم مفاتیح الجنان بوده است، و همچنین می فرمودند: یک روز در مسجد نشسته بودیم و همه حضار منتظر آمدن شیخ عباس قمی بودند که تشریف آورده و منبر بروند.


چون لحظه ی آمدن ایشان دیر شد من منبر رفتم در حالی که حدود ۲۰یا ۳۰ ساله بودم. بنده نیز سخنرانی را طولانی نموده تا شیخ تشریف بیاورند و خود منبر روند همین که شیخ آمدند با صدای بلند فرمودند: شما جوان ها باید منبر بروید.


امدادهای غیبی


حاج آقا می فرمودند آن چه که دارم همه از ولایت است.


به طوری که پدرم موافقت نمی کرد برای تحصیل در نجف بمانم عده ای وساطت نمودند، ایشان باز قبول نمی کرد. یک شب به حرم امیر المومنین شتافتم و تا صبح در حرمش گریه کردم، صبح پدرم گفت شما می توانید بمانید. چون حضرت امیر المومنین به خوابم آمد و فرمودند: بگذارید در نجف بمانند، ایشان در آینده از خدمتگزاران خالص اسلام می شوند. تا زمانی هم که در نجف بودم امدادهای غیبی پشت سر هم برایم به وجود آمد.


همگامی که ایران آمدم احساس کردم با این کار اجتماعی چاره ای نیست جز این که ارتباطم با حضرت ولیعصر قطع نگردد. بدین منظور مقید بودم هر هفته از شال به جمکران مشرف شوم.


سر انجام پس از یک عمر مجاهده و طی طریق در رجب المرجب  ۱۴۲۷برابر با نهم مرداد ماه ۱۳۸۵ روح بلند ایشان به دیدار یار شتافت و پس از تشیع با حضور جمع کثیری از مردم عزادار در قم و قزوین در یازدهم مرداد ماه در کنار مسجد جامع شهر شال، همراه مزار شهیدانی که همه دست پرورده خود ایشان بودند و همچنین در کنار برادر بزرگوارش آیت الله سید علی شالی مدفون گردید.


   لطفاً نظر بدین   


 


نظرات شما عزیزان:

سعادتی
ساعت10:20---5 فروردين 1392

ایشان خیلی بزرگوار بودند
بنده بارها از نزدیک زیارتشان کردم
نورانیت خاصی داشتند و فکر میکنم بزرگترین شخصیت استان بودند.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


»